Web Analytics Made Easy - Statcounter

فرارو- آندری کولسنیکوف روزنامه‌نگار روس او سابقه کار در روزنامه پرتیراژ روسی «ایزوستیا» را داشته و معاون سردبیر روزنامه «تایمز نوین» روسیه بوده است. او فارغ‌التحصیل از دانشکده حقوق دولتی مسکو بوده است. او آموزگار دوره‌های روزنامه‌نگاری در مدرسه عالی اقتصاد مسکو بوده است. او برنده جوایز متعددی روزنامه نگاری از جمله جایزه طلایی روسی، جایزه آدام اسمیت و جایزه آژانس مطبوعاتی فدرال شده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به گزارش فرارو به نقل از فارین افرز، در اواخر سپتامبر اندکی پس از آن که «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهور روسیه فراخوان «بسیج جزئی» نیرو را اعلام کرد موسیقی‌ای در مسکو اجرا شد که در آن بارها اشارات مستقیم زیادی به وضعیت فعلی می‌شد. تصاویر آن اجرا در یوتیوب با استقبال پرشور مخاطبان روبرو شد و بیش از میلیون بازدیدکننده داشت. این لحظه‌ای نادر بود که می‌توان آن را احساسات فروخورده علیه رژیم حاکم بر روسیه بیان کرد.

با گذشت ۹ ماه از جنگی که نشانه زیادی از پایان یافتن آن وجود ندارد حال و هوای روشنفکران طرفدار غرب در روسیه تاریک است. روس‌هایی که دیدگاه‌های لیبرال دارند کسانی که در کشور مانده‌اند یا ترک آن را غیرممکن می‌دانند احساس می‌کنند در دام افتاده‌اند. آنان با سرکوب وحشیانه فزاینده‌ای در داخل مواجه هستند با این وجود، این احساس در میان آنان وجود دارد که توسط رژیم پوتین از غرب دور می‌شوند. آنان تبدیل به طرد شدگان مضاعف شده‌اند. البته اوضاع در اتحاد جماهیر شوروی حتی ناامیدکننده‌تر از شرایط فعلی روسیه بود اما مقایسه با زندگی در روسیه امروز به امری اجتناب ناپذیر تبدیل شده است.

در سال ۱۹۷۶ میلادی «اولگ ولکوف» و «یولی ریباکوف» دو هنرمند لنینگراد شعار اعتراضی معروفی را بر روی دیوارهای قلعه پیتر و پل در سنت پترزبورگ که زمانی زندان سیاسی اصلی روسیه تزاری بود با این مضمون نوشتند: «شما ممکن است آزادی را به صلیب بکشید اما روح انسان هیچ قید وبندی نمی‌شناسد». این واژگان به سرعت توسط مقام‌های حکومتی پاک شده و هنرمندانی که آن را نوشته بودند به حبس‌های طولانی مدت محکوم شدند. ریباکوف بعدا به یک فعال حقوق بشر معروف و حتی عضو پارلمان در دوران پس از فروپاشی شوروی تبدیل شد.

در میان مقام‌های کوچکی که برای تحقیق در مورد این واقعه گماشته شدند یک ستوان بسیار جوان کا گ ب حضور داشت: ولادیمیر پوتین. کار او روی این پرونده چندان مهم نبود اما با توجه به شرایط فعلی بسیار نمادین است. در واقع، دقیقا ۴۰ سال بعد در سال ۲۰۱۶ میلادی همان نوشته دوباره در اسکله سنت پترزبورگ ظاهر شد و بدین ترتیب ظهور پوتین از افسر فروتن کا گ ب به یک خودکامه تمام عیار از یک کارمند در مبارزه محلی علیه مخالفان به یک حکمران مستبد که سرکوب حقوق و آزادی‌ را در سراسر روسیه و حتی فراتر از مرزهای آن اعمال می‌کند، به نمایش گذاشت. پس از یک دوره کوتاه دموکراسی، آزادی در روسیه بار دیگر به صلیب کشیده شد.

روسیه را دوباره به عقب بازگردانید

هیچ چیز جدیدی در مورد پوتین وجود ندارد. برای مثال، «ولادیمیر کانتور» فیلسوف روس مدلی از حکومت را توصیف کرده که سعی می‌کند «کل مردم را به یک ارتش و کشور را به پادگان تبدیل کند» در حالی که تماما با تکیه بر «ایدئولوژی ملی گرایانه ارتدکس افراطی همراه با خودکامگی» است. کانتور به تزار نیکلای یکم اشاره می‌کند که از سال ۱۸۵۵ تا ۱۹۲۵ میلادی حکمرانی کرد.

در واقع، سلطنت نیکلای تنها نمونه‌ای از دوره‌های بسیار فراوان ضد اصلاحات در تاریخ روسیه است دوره‌هایی که «الکساندر اوزان» اقتصاددان روس معتقد است همراه با «عقب ماندگی در حوزه‌های اقتصادی، فناوری و افزایش هزینه‌های سرکوب ناراضیان» بوده است. در چنین دوره‌هایی آونگ سرانجام به سمت دیگری می‌چرخید و دوره‌ای از اصلاحات دنبال می‌شد اما این چرخه هرگز شکسته نشد: کشور به زودی دوباره بازگشت به حالت پیشین را تجربه می‌کرد.

در آغاز قرن نوزدهم، فیلسوفان به ویژه آنانی که از مکتب اسلاووفیل بودند اعماق روان روسیه را در جستجوی نیرویی مرموز و نامرئی که نمونه‌ای اخلاقی برای بقیه جهان باشد جستجو کردند. با این وجود، تنها چیزی که آنان پیدا کردند یک «عقده حقارت» بود. روسیه برای همیشه از غرب عقب مانده و به طرز عجیبی با حس برتری معنوی آمیخته شده بود. منجی گرایی روسی پس از چرخه‌ای دیگر از اصلاحات، شکست نظامی، شورش مردمی، آشفتگی و انقلاب موجب افسردگی و به دنبال آن خشم توده‌ای شد و مردم در خواب فرو رفتند تا این که رهبر بعدی با وعده بازگرداندن عظمت کشور به صحنه آمد.

در موردی که تقریبا به تقلید از دوره‌های قبلی روسیه تبدیل شده این الگوی غم‌انگیز با انتقام در ماه‌های پس از حمله پوتین به اوکراین دوباره بازگشته است. دولتی که عمدا افسردگی و واپس روی را در آغوش می‌گیرد و خودکامگی را در پیش گرفته و به ظلم و برتری خود می‌بالد نمادی از وضعیت قرن شانزدهم است و نه قرن بیست و یکم.

«الکساندر پروخانوف» نویسنده و ملی گرای افراطی در ماه اکتبر در نشست سالانه بسیار صحنه‌سازی شده پوتین در حضور تحلیلگران سیاست خارجی در باشگاه والدائی در مسکو از او در برابر منتقدان‌اش از خود دفاع کرد.

او خطاب به پوتین گفت: «بسیاری اوقات خارجی‌ها از ما می‌پرسند شما روس‌ها چه چیزی می‌توانید به دنیای مدرن ارائه دهید؟ برندگان جایزه نوبل شما کجا هستند؟ اکتشافات بزرگ، دستاوردهای صنعتی و علمی شما کجا هستند»؟ پروخانوف خود پاسخ داد: «روسیه می‌تواند دین عدالت را ارائه دهد زیرا این دین، این احساس، در قلب کلیت فرهنگ و از خود گذشتگی روسیه است». اظهارات او به خوبی با لحن مسیحیایی که مبلغان، ایدئولوگ‌ها و مقام‌های مسکو به آن دچار شده و ادعا می‌کنند که روسیه در نبردی وجودی با غرب است یا آن چه آن را به عنوان تجسم شیطان پرستی جهانی به سخره می‌گیرند همخوانی دارد.

در واقع، تمام چیزی که روسیه پوتین اکنون به جهان ارائه می‌کند خشونت و ایده امپراتوری است. امروز سرباز روس ناجی قهرمان اروپا نیست. این در حالیست که در برلین جایی که پیش‌تر ۸۰ هزار سرباز شوروی در نبرد نهایی علیه هیتلر کشته شدند یادشان گرامی داشته می‌شد. اکنون سربازان روس به مثابه اراذل و اوباش دیده می‌شوند کسانی که کاسه توالت یا ماشین لباسشویی را دزدیده و با خود حمل می‌کنند که نشان دهنده فقر عمیق مناطقی در اعماق روسیه است که سربازان پوتین عمدتا از آنجا به خدمت فراخوانده شده‌اند.

مادرانی که پسران‌شان در جنگ هستند

یکی از صحنه‌های قدیمی دیدار اواخر نوامبر پوتین با گروهی از مادران سربازان روس در اقامتگاه‌اش در حومه مسکو بود. در میان نگرانی‌های فزاینده عمومی در مورد فراخوان بسیج عمومی پوتین قصد داشت با این کار انسانیت و نزدیکی خود را به مردم نشان دهد. بعدا اما مشخص شد که چندین نفر از این به اصطلاح مادران"دستچین شده اعضای سازمان‌های طرفدار کرملین بوده‌اند. پوتین رو به چهره‌های آنان که در حال تایید سخنان‌اش بودند گفت که مرگ در سنگر بهتر از مرگ بر اثر نوشیدن ودکا است و سربازی که چنین فداکاری‌ای می‌کند بیهوده نمرده است.

باید از پوتین پرسید فداکاری و قربانی شدن برای چه کسی و چه چیزی؟ برای نابود کردن یک کشور خارجی؟ برای کشتن شهروندان عادی در آن سوی مرزها؟ کشتن افرادی که سبک زندگی مشابهی با زندگی روس‌ها دارند و اغلب به زبان روسی صحبت می‌کنند؟

در این جلسه، مادران واقعی جنگ که خشمگین و رنجیده هستند حضور نداشتند. مادران خشمگین پیش از برگزاری جلسه «شورای غیر رسمی مادران و همسران» را تشکیل داده بودند. رئیس آن شورا توسط پلیس برای چندین ساعت بازداشت شد. این که اعتراضات جنسیتی در روسیه به تدریج در حال بلوغ هستند یک نشانه است.

بی‌تفاوتی همواره پایه‌های اجتماعی رژیم پوتین را فراهم کرده است: دولتی بی‌تفاوت نسبت به شهروندان خود و جدا از آنان و جامعه‌ای بی‌تفاوت نسبت به دولت و جدا از آن. زیربنای این بی‌تفاوتی مشترک، ایده انتزاعی کشوری بزرگ بود که مسیری خاص را دنبال می‌کرد ایده‌ای که دولت را با آن چه به عنوان «اکثریت پوتین» شناخته می‌شد متحد کرد. در طی شش ماه اول جنگ این پایه‌ها نیز با یک قرارداد اجتماعی ضمنی حفظ شد: در ازای حمایت از  حمله و فرمانده کل قوا، روس‌های عادی مجبور نبودند در جنگ شرکت کنند.

با این وجود، اکنون دیگر این بی‌تفاوتی امکان‌پذیر نیست: شهروندان عادی باید خودشان به جنگ بروند. همان طور که یکی از مشاوران ارشد پوتین به آن برچسب زده عملیات ویژه به جنگ مردمی تبدیل شده است. اگرچه توجه به این نکته مهم است که آن چه در حال وقوع است هنوز به طور رسمی یک جنگ تلقی نمی‌شود و مجازات‌های اداری و حتی کیفری برای استفاده از این کلمه ادامه دارند با این وجود، جنگ مردمی واقعی در سمت اوکراین است. برای روس‌ها یک جنگ تمام عیار در جریان است. در یک جنگ تمام عیار تمام شرم‌ها کنار گذاشته می‌شود و نیاز به حداکثر تلفات و ویرانی آشکارا مورد تایید قرار می‌گیرد. چنین جنگی تنها با تسلیم شدن دشمن و بازگشت سرزمین‌های اجدادی روسیه می‌تواند پایان یابد.

رژیم پوتین نه تنها نسبت به ساکنان اوکراین بی‌رحم است بلکه در قبال شهروندانی که نمی‌توانند غرامت مالی یا جانی برای مرگ قهرمانانه پرداخت کنند نیز رحم و شفقتی ندارد. پوتین بازار کار روسیه را برای مبارزه با جنگ ویران کرده است. این اولین باری است که روس‌ها به صورت دسته جمعی کشورشان را ترک می‌کنند: صدها هزار نفر برای اعزام به جبهه‌های جنگ فراخوانده شدند و به همان اندازه مردان در حال فرار از جنگ هستند. برخی از سربازان وظیفه در تابوت از میدان جنگ بازگشته‌اند. برخی دیگر به شدت مجروح شده‌اند و قادر به کار نیستند. وقتی مردان در جنگ هستند سطح زندگی خانواده‌های‌شان پایین آمده، مشکلات روانی در خانه ایجاد می‌شود و فرزندان کم‌تری متولد می‌شوند.

در سال ۲۰۲۰ میلادی «ولادیمیر گیمپلسون» اقتصاددان روس پیش بینی کرد که تا سال ۲۰۳۰ میلادی تعداد روس‌های شاغل در گروه سنی ۲۰ تا ۴۰ سال حدود ۲۵ درصد کاهش می‌یابد که عمدتا به دلیل‌زاد و ولد کمتر است. با این وجود، وقوع جنگ و مهاجرت به دنبال آن شیوع کرونا با سرعت بیش‌تری روسیه را خالی از نیروی کار خواهد کرد. «میخائیل دنیسنکو» جمعیت‌شناس تخمین زده اگر افرادی که در پاییز سال جاری بسیج شدند به مدت یک سال در ارتش خدمت کنند جمعیت روسیه ۲۵۰۰۰ تولد نوزاد کمتر را تجربه خواهند کرد.

با این وجود، پوتین علاقه‌ای به اقتصاد بازار کار ندارد. او سرگرم مسئله اوکراین است. او در پناهگاه حبابی خود از اطلاعات و عفونت کووید به طور یکسان محروم است. فاصله بین او و افرادی که چهار بار آزمایش کووید را انجام داده‌اند در طول برگزاری جلسات دیدار بسیار زیاد است. او فقط آنچه را که می‌خواهد بشنود می‌شنود و فقط آن چه را که با تصویر خاص او از جهان مطابقت دارد می‌گوید و بر جمعیت تحمیل می‌کند.

تلویزیون و سنگر

در روز نخست اعلام فراخوان بسیج نیرو بسیاری از جوانان در مسکو و سن پترزبورگ اعتراض کردند و در هفته‌های بعد نشانه‌های دیگری از نارضایتی عمومی ظاهر شد از جمله شورای مادران که خواستار تدارکات بهتر برای سربازان، رد جنگ هسته‌ای و آغاز مذاکرات صلح بودند. با این وجود، هیچ جنبش گسترده مردمی ضد جنگی در روسیه ظهور نکرده و بسیاری از شهروندان عادی اعتراض نکرده است.

بسیاری که قادر به فرار از فراخوان بسیج عمومی نیستند به سادگی خود را با قوانین جدید بازی وفق داده‌اند و تنها در مورد مسائلی مانند تهیه یونیفورم مناسب که اکنون به طرز تکان دهنده‌ای با کمبود مواجه شده در حال تلاش و تقلا هستند. اکنون جامعه روسیه به انتظار کشیدن زیر تیر چراغ برق برای بازگشت سربازان‌اش به خانه خلاصه شده است.

تبلیغات در رسانه‌های روسی برای توجیه جنگ علیه اوکراین ادامه دارد: در تلویزیون دولتی، مجریان برنامه‌های گفتگو محور اکنون آزادانه درباره امکان جنگ هسته‌ای بحث می‌کنند و حملات موشکی علیه شهرها و زیرساخت‌های غیرنظامی در اوکراین را مورد تمجید قرار می‌دهند. خشونت به عنوان یک هنجار اجتماعی تحمیل شده و از سوی طرفداران پوتین پذیرفته شده است. بخش رو به رشدی از جامعه روسیه خود را در سنگرها واقعی و خیالی یافته و خشونت سنگرها به طور فزاینده‌ای به گفتمان عمومی و افکار عمومی نفوذ می‌کند.

با این وجود، بسیاری از مردم روسیه از خشونت خسته شده اند. بر اساس گزارش مرکز «لوادا» گروه مستقل نظرسنجی مسکو، از ماه آگوست حمایت از مذاکرات صلح به طور پیوسته افزایش یافته است. در حال حاضر بیش از ۵۰ درصد از روس‌ها از مسیری برای مذاکرات صلح حمایت می‌کنند در حالی که تنها یک چهارم «قطعا» طرفدار ادامه جنگ و ۱۵ درصد دیگر «بیش تر» طرفدار ادامه آن هستند.

دموکرات‌های آشپزخانه

در روسیه ضد مدرن امروزی در درجه اول این طبقات لیبرال هستند که افسرده شده‌اند هم آنانی که کشور را ترک کرده و هم آنانی که در روسیه باقی مانده‌اند. روابط میان این دو گروه تیره و تار است آنانی که در تبعید هستند افرادی که مانده‌اند را به همصدایی با پوتین متهم می‌کنند و کسانی که مانده‌اند می‌گویند رژیم سیاسی از خارج قابل تغییر نیست. بدیهی است که حفظ مقداری سرمایه انسانی باکیفیت در داخل کشور بسیار مهم است سرمایه‌ای که روسیه به شدت به آن نیاز خواهد داشت تا از نو بازسازی شود.

البته تبعیدی‌ها مخزن دیگری از سرمایه انسانی را تشکیل می‌دهند و زمانی که موعد آن فرا رسد هر دو گروه که در اردوگاه ضد نخبگان فعلی روسیه تعلق دارند می‌توانند رهبرانی را از میان خود معرفی کنند. با این وجود، آنان باید با نیروهای ضد سرمایه انسانی خود رقابت کرده یا درگیر جنگی داخلی شوند آن هم با نیروهایی چون حامیان امپراتوری، ملی گرایان افراطی، بنیادگرایان و نظامی گرایان (میلیتاریست‌ها).

در حال حاضر، آنانی که باقی مانده‌اند نمی‌توانند کاری انجام دهند. درست مانند زمان شوروی بحث‌های سیاسی از باشگاه‌ها و رستوران‌ها به آشپزخانه‌های خصوصی امن انتقال یافته‌اند. در آشپزخانه‌ها حتی جملاتی این چنینی شنیده می‌شوند: «حتی اواخر سال‌های شوروی نیز وضعیت بهتر از حال حاضر بود»! آنان می‌گویند در آن زمان به افراد به صورت خودسرانه برچسب «عامل خارجی» زده نمی‌شد و قوانین و خطوط قرمزی که امکان عبور از آن وجود نداشت عموما واضح بودند. هم چنین آنان در جمع خود می‌گویند: «خوب شد که مادر (یا پدر، یا برادر، یا مادربزرگ، یا پدربزرگ) زنده نماندند تا این وحشت را ببینند». آنان با خود می‌گویند: «پوتین مردم را از تاریخ، زندگی نامه، شهرت و دستاوردهای زندگی خود محروم کرده و اقتدارگرایی‌اش پایدار خواهد ماند و نسل بعدی را از چشم‌انداز خود محروم خواهد کرد».

برای این افراد مهم است درک کنند که تنها نیستند این که نظرات و احساسات‌شان توسط بسیاری از افراد دیگر مشترک است. به همین دلیل است که آنان به روزنامه نگاران تبعیدی روس در یوتیوب توجه زیادی می‌کنند. از این گذشته بار دیگر باید آن جمله‌ای که پوتین همکاران‌اش در سال ۱۹۷۰ میلادی مسئول رسیدگی به آن شدند را بیان کرد: «شما ممکن است آزادی را به صلیب بکشید اما روح انسان هیچ غل و زنجیری نمی‌شناسد».

منبع: فرارو

کلیدواژه: ولادمیر پوتین جنگ اوکراین مانده اند تبدیل شد شده اند روس ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۶۳۲۱۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سقوط پوتین؟ شاید آرزو بر جوانان عیب نیست / گورباچف مایه عبرت ولادیمیر پوتین شده است / چرا روسیه پوتین با شوروی در آستانه سقوط متفاوت است

به گزارش جماران، پیتر روتلند، استاد در دانشگاه وسلین و دانشیار مرکز دیویس برای مطالعات روسیه و اوراسیا در دانشگاه هاروارد در تازه ترین نوشتار برای Responsible Statecraft درباره خطرات توهم فروپاشی حکومت ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه نوشت:

ماکسیم ساموروکوف از مرکز کارنگی اخیراً مقاله‌ای را با عنوان «رژیم شکننده پوتین» در فارن افرز منتشر کرده و استدلال کرده که مانند حکومت شوروی ، سیستم سیاسی پوتین نیز همیشه در آستانه فروپاشی است.  این استدلال بر اساس یک قیاس مستقیم تاریخی به دست می آید. نظام شوروی قوی و تغییرناپذیر به نظر می رسید و عملاً هیچ کس فروپاشی آن را پیش بینی نمی کرد  اما فروپاشید. به همین ترتیب، سیستم پوتین قوی و مقاوم به نظر می رسد و کمتر کسی می تواند فروپاشی آن را تصور کند. اما فروپاشی آن نیز رخ خواهد داد.

می توان فهمید که چرا این استدلال برای Foreign Affairs جذاب است. آرزو همیشه مخاطب را جذب می کند: مردم دوست دارند آنچه را که می خواهند بشنوند به آنها گفته شود. شاید بهتر باشد اینطور القا شود که بدون هیچ چشم‌اندازی برای یک ضد حمله موفق در اوکراین، محتمل‌ترین سناریو برای پیروزی اوکراین، فروپاشی رژیم در روسیه است.

قیاس های تاریخی می توانند جذاب اما گمراه کننده باشند زیرا ممکن است توجه ما را بر شباهت های سطحی متمرکز کنند، در حالی که تفاوت های ساختاری را نادیده می گیرند. واقعیت این است که چندین جنبه مهم وجود دارد که رژیم پوتین در مکان بسیار متفاوتی با اتحاد جماهیر شوروی قرار دارد.

اولاً، میخائیل گورباچف تنها شش سال در قدرت بود و هرگز نتوانست کنترل مؤثری بر حلقه داخلی رهبران شوروی و یا بوروکراسی در کل ایجاد کند. در نتیجه، ابتکارات سیاستی او با اجرای مؤثر همراه نشد و او را مجبور به اتخاذ اقدامات رادیکال‌تر کرد که کل سیستم را بی‌ثبات کرد. در مقابل، پوتین خیلی سریع پس از به قدرت رسیدن در سال 2000، کنترل قوی بر نخبگان رقیب اعمال و «عمود قدرت» را احیا کرد. او 24 سال است که این مسئولیت را بر عهده داشته است و اکثر تحلیلگران موافقند که پایه های نهادی رژیم پوتین قوی است و احتمالاً پس از مرگ بنیانگذار خود ، نیز جان سالم به در خواهد برد. دوم، یکی از عوامل مهم در فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، این واقعیت بود که این شوروی در حال مبارزه با یک جنگ غیرقابل پیروزی در افغانستان بود که آن را مجبور به مذاکره با غرب کرد. روسیه در حال جنگ در اوکراین است در حالی که هنوز به پیروزی خود مطمئن است. سوم، اتحاد جماهیر شوروی ورشکست شده بود، کسری تجاری داشت و در خارج از کشور پول قرض می گرفت. اما اکنون علیرغم فشار تحریم های غرب، روسیه در سال گذشته 50 میلیارد دلار مازاد تجاری داشت. اقتصاد برنامه‌ریزی‌شده شوروی سفت و سخت و گودالی از یارانه‌های دولتی بود.  بر خلاف اتحاد جماهیر شوروی، روسیه دارای یک اقتصاد سرمایه داری پویا است که به خوبی با اقتصاد جهانی ادغام شده و کارآفرینان آن در دور زدن تحریم های غرب ماهر شده اند. چهارم، اتحاد جماهیر شوروی، فدراسیونی بود که 52 درصد جمعیت آن را روس‌ها تشکیل می‌دادند. روسیه پوتین یک کشور متمرکزتر است که روس ها 82 درصد از جمعیت آن را تشکیل می دهند.

مسلماً احتمال شورش اسلامگرایان در قفقاز شمالی یک چالش امنیتی بالقوه است. اما منطقی که رمضان قدیروف، رهبر چچن را به یک رعیت وفادار مسکو تبدیل کرد، در مورد هر جانشینی صادق است:  بهتر است از جریان کمک های مسکو لذت ببرید و لامبورگینی بخرید تا اینکه آواره ای با جیب خالی باشید.  چچنی ها از جنگ های اول و دوم درس گرفته اند: استقلال طلبی ارزش تلاش ندارد. هیچ یک از جمهوری های قومی دیگر در فدراسیون روسیه علاقه ای به آغاز جنگ با مسکو ندارند.

حمله 22 آوریل به تالار شهر کروکوس نه تنها یادآور این نکته بود که تروریسم اسلام گرا همچنان یک تهدید امنیتی برای روسیه است، بلکه نشان دهنده شکست اطلاعاتی گسترده توسط سرویس های امنیتی روسیه بود. ایالات متحده از قبل به آنها هشدار داده بود که چنین حمله ای در راه است: آنها باید نگهبانان مسلح را در تمام سالن های کنسرت در مسکو قرار می دادند. با این حال، حملاتی مانند کروکوس باعث تغییر رژیم در روسیه نمی شود.

تروریست ها نه از قفقاز شمالی، بلکه از تاجیکستان آمده اند. این نشان می دهد که 8 میلیون کارگر مهاجر از آسیای مرکزی یک خطر امنیتی بالقوه هستند. اما ارزش آنها در اقتصاد روسیه با نیروی کار کم، حداقل در حال حاضر از چالش امنیتی آن بیشتر است.

شورش واگنر در ژوئن 2023 یک تحول خارق‌العاده بود؛ جدی‌ترین تهدید برای ثبات رژیم پوتین از زمان تأسیس آن در سال 2000. ما هرگز نمی‌دانیم اگر او به کرملین می رسیدچه اتفاقی می‌افتاد. اگر یوگنی پریگوژین به عقب برنگشته بود، اما به نیروهای خود دستور داده بود تا به سمت مسکو پیشروی کنند چه سناریویی شکل گرفته بود.   آنچه ما می دانیم این است که قیام شکست خورد. پریگوژین مرده و دفن شده  و ثبات رژیم به سرعت برقرار شد.

اجازه دادن به گروه واگنر برای توسعه تا جایی که بتواند آن شورش را به راه بیندازد، یک اشتباه جدی از سوی پوتین  پس از تصمیم او برای آغاز تهاجم تمام عیار به اوکراین بود. اما یک امر دور از ذهن باقی می ماند و نمی تواند به عنوان پایه ای برای سیاست ایالات متحده عمل کند.

برای پیروز شدن در دیپلماسی و جنگ نیاز به ارزیابی واقع بینانه از نقاط قوت و ضعف دشمن است. فروپاشی ناگهانی اتحاد جماهیر شوروی به ما یادآوری می کند که انتظار چیزهای غیرمنتظره را داشته باشیم  اما پوتین (و رئیس جمهور چین، شی جین پینگ) از اشتباهات گورباچف درس گرفته اند. واشنگتن نباید سیاست روسیه خود را با این فرض استوار کند که صاعقه دو بار به یک مکان برخورد خواهد کرد.

دیگر خبرها

  • واقعاً روس ها درباره جنگ پوتین چه فکر می کنند؟/ سقوط مخاطبان تلویزیون دولتی در روسیه/ روس ها بیشتر چه کلماتی را در گوگل جست و جو می کنند؟
  • تماس تلفنی پوتین و امامعلی رحمان
  • ژنرال آمریکایی: پوتین با تجربه‌ترین دولتمرد جهان است
  • اینسایدر: برنامه پوتین جنگ همه‌جانبه با ناتو نیست، تضعیف درونی است
  • پایان پوتین؟!
  • کرملین: فشار آمریکا به متحدان روسیه بی‌نتیجه است
  • پایان پوتین؟!/ او گورباچف نیست/ بعید است صاعقه دوبار به یکجا اصابت کند!
  • سرنگونی پوتین؟!/ او گورباچف نیست/ بعید است صاعقه دوبار به یکجا اصابت کند!
  • سقوط پوتین؟ شاید آرزو بر جوانان عیب نیست / گورباچف مایه عبرت ولادیمیر پوتین شده است / چرا روسیه پوتین با شوروی در آستانه سقوط متفاوت است
  • تحلیلگر سابق سیا: غرب نفوذ پوتین را دست کم می‌گیرد